یاد باد آن روزگاران یاد باد!
وَقَضی رَبُّکَ اَلّا تَعبُدُوا اِلّا اِیّاهُ وَبِالوالِدَینِ اِحسانا اِمّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدُهُما اَو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما اُفّ وَلا تَنهَرهُما وَقُل لَهُما قَولا کَریما:
پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید و چنان چه هر دو یا یکی از آن ها پیر و سالخورده شوند، کم ترین اهانتی به آن ها روا مدارید و بر آن ها فریاد مزنید و با آن ها با اِکرام و تواضع رفتار کنید و با گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه با آن ها سخن بگویید. سوره الاسراء – آیه ۲۳
یاد پدر و مادر و بزرگانی که به اذن خداوند در جوار رحمتش آرام گرفته اند؛ بسی نیکوست، هرچند ممکن است برای فرزندان، دردآور و غم انگیز باشد.
مشغله ی زندگی؛ آن هم در این دوران وانفسا، متاسفانه انسان را به وادی نسیان می کشانَد و از یاد عزیزان از دست رفته، دور می کند. اکنون که برای پدرم و برای همه ی پدران این سرزمین، فاتحه می خوانم و عاجزانه از آستان قدسی حضرت حقّ؛ جَلَّ وَ عَلا، می خواهم که حقّ پدرم را بر من حلال کند و پدرم مرا ببخشد اگر در طول دوران زندگی، دانسته و نادانسته، کوچک ترین حرفی که بوی بی احترامی از آن بیاید، در مقابل آن بزرگوار زده ام که البته چنین خبطی از من سرنزده و همواره مطیع و منقاد آن مرحوم بوده ام. بحمدالله و المنّه همواره گفتار و رفتارم با پدرم، همراه با تکریم و احترام بوده است. خدای را شاکرم که اسبابی و فرصتی فراهم شده تا هرچند به اختصار از حَسَنات پدر مرحومم بگویم، بی آن که بخواهم ذرّه ای در این مقال، گزافه بگویم یا تعریف و تمجیدی بسیاری می دانند و شاید بسیاری نیز ندانند که دینور؛ زمانی در دل تاریخ نه چندان دور ایران زمین، مهد تمدّن دینی و اسلامی و زادگاه علمای بزرگی بوده که در سپهر دیانت، حرف نخست را در غرب کشور، بلکه در ایران زمین زده اند. برای همین؛ تاثیرگذاری این منطقه حتی در سیاست و قدرت سیاسی نیز، زبانزد خاص و عام بوده است. کتب فاخر بسیار مهم و ارزنده ای از اندیشه های علمی و ادبی و تاریخی و فرهنگی و سیاسی مردمان دینور، به زیور چاپ آراسته شده و برخی از این کتب، در مراکز علمی بغداد و نجف آن زمان، تدریس شده است. علما و خطبای بزرگ این سامان، همواره سرآمدان تقوا، فرهیختگی، فهم و کمال و درایت و والایی بوده اند.
پدرم؛ در روستای چمه ی دینور، در سال ۱۳۱۸ هجری شمسی، دیده به جهان گشود و چون خانواده اش؛ مذهبی، متدیّن، اهل علم و با علمای طراز اول منطقه و استان کرمانشاه، مراوده و سابقه رفاقت و رفت و آمد داشتند، علی زارعی چمه؛ برای من، پدری بسیار متدیّن، مهربان، متقی و مقیّد به انجام فرائض و متعهد به رتق و فتق امور و حلّ مشکلات اهالی بودند. این سخن را نه تنها بنده که با افتخار، فرزند آن بزرگوار هستم، بلکه همه ی اهالی و به ویژه علما و روحانیون متدیّن به کرّات در محافل و مجالس و به مناسبت های مختلف، به صراحت بیان کرده و می کنند که ایشان؛ مردی به غایت مردم دار، باتقوا و متعهد و مقید به انجام واجبات و مستحبات شرعی همچون نماز و روزه و پرداخت خمس و زکات و اهتمام به یاری رساندن به ایتام و مساکین بودند و در رفتار اجتماعی و روابط با مردم؛ بسیار متواضع بودند و همه ی مردم را از هر سنّی و از هر قشری، تکریم می نمودند.
آن مرحوم بی هیچ تردید؛ اسوه ی زُهد و تقوی و سرآمد عرفان عملی بودند و در عین حال، با وجود شغل شریف کشاورزی و مشغله ی فراوان، هیچ گاه نماز جماعت یا نوافل و مستحبات را ترک ننموده و از این نظر، شهره ی عام و خاص بودند.
او به شدّت خود را ملزم به رسیدگی به حلّ مشکلات مردم و رفع اختلافات فیما بین آن ها می دانست و به همین دلیل وی را به عنوان شخصی که الگوی صلح و سازش بین مردم و یاری گر ضعفا و محرومان جامعه است، می شناختند. این خصیصه بارز باعث شد تا از وی به عنوان عضو موثر شوراهای حلّ اختلاف، بهره ببرند و بدین ترتیب پدرم در مدت عضویتش در این شوراها؛ مسبّب اصلی حلّ و فصل بسیاری از اختلافات و اصلاح امور بین مردم بود و همگان ایشان را به عنوان یک انسان صلح طلب و اصلاح گر ارزنده می شناختند.
مرحوم ابوی حقیر در دوران حیاتش برای رسیدن به پاسخ سئوالات شرعی، پرداخت خمس و زکات، فراگیری تجربیات عملی در امور دینی و نیز به واسطه عشق و علاقه ای که به اسلام و انقلاب و روحانیّت داشت، روابط مستمر و ملاقات های ارزنده ای با حضرت آیت الله پسندیده؛ اخوی بزرگوار حضرت امام خمینی ( ره )، جناب حاج آقا شیخ مجتبی تهرانی، مرحوم آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی، آیت الله حجّتی هرسینی، آیت الله خرّمشاهی، مرحوم آیت الله حاج حسین زرندی، مرحوم آیت الله حاج آخوند و دیگر علما داشت.
در خانواده؛ فردی بسیار ملایم، مهربان، اهل رفق و مدارا و عمیقا خانواده دوست بود. همواره لبخند بر لب داشت، خیلی صبور و پرحوصله بود و چنان قوی و پر انرژی که ناخودآگاه همه را به سمت خود جذب می کرد. نه من؛ که اعضای خانواده، نبود او را در جمع خود هنوز باور نکرده ایم، امّا بر اساس آموزه های دینی و قرآنی؛ مقدّرات خداوند را پذیرفته ایم و می دانیم که:
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذی الجلال و الاکرم.
همه انفس لاجرم موت را می چشند و ما نیز دنباله رو همه کسانی هستیم که به اذن خداوند تبارک و تعالی آمده اند و به اذن او می روند.
پدر بزرگوارم بالاخره در دوم شهریور ماه سال ۱۳۹۶ پس از ۷۸سال عمر پر خیر و برکت، در حالی که پیشانی بر مُهر و بر روی سجّاده ی نماز بود، دعوت حقّ را لبّیک گفت و در جوار رحمت بی پایان الهی، آرام گرفت. روحش شاد و یادش برای همیشه در خاطرمان، ماندگار.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰